داستان خفاش دیوانه تفکر و پژوهش دانلود فیلم های تفکر و پژوهش فیلم کیمیاگر تفکر و پژوهش ششم یک اتفاق عجیب تفکر و پژوهش فیلم پرواز کن پرواز تفکر و پژوهش تمام فیلم های تفکر وپژوهش ششم فیلم چرخ ریسک تفکر وپژوهش ششم فیلم زیر ذره بین تفکر و پژوهش

در ادامه مطلب

نوع عنوان فعالیت : نیمه تجویزی

مضمون : تعلق، هویت

صلاحیت‌ها : تخیل، استدلال

زمان : ۱ جلسه

پیوست : دارد

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دانلود برگه ثبت مشاهدات درس                                                      ۲۴۷کیلو بایت 

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

دانلود فیلم درخت بخشنده                                                        ۲۳.۶۲ مگابایت     

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

فعالیت شماره ۶ عنوان فعالیت: درخت بخشنده

مضمون: دوست داشتن و تعلق، هویت

صلاحیت‏ها: تخیل، استدلال

زمان: ۴۵دقیقه

نوع تعامل و بده بستان کودک با موجودات پیرامونی بویژه نزدیکان خود تاثیر بسزایی در ساخت شخصیت کودک و نگاه او به وظایفی که نسبت به خود، اطرافیان، سایر موجودات زنده وحتی غیر زنده دارد. در این فعالیت دانش‌آموزان با شنیدن داستان درخت بخشنده با این سؤال مواجه می شوند که وظیفه متقابل ما نسبت به کسانی یا چیزهایی که از نعمت وجود آن‌ها بهره مند می شویم چیست.

انتظارات عملکردی خاص:

·         طرح پرسش‌های مناسب و تشخیص مسئله

·        کار بر روی اطلاعات و اندوخته‌ها برای تبدیل مجهول به معلوم

·        پیش‌بینی نتایج و پیامدها و بروز رفتار خردمندانه‌ در ارتباط با خود، خدا، خلق وخلقت

·        استنباط و نتیجه‌گیری از یافته‌ها

·       سنجش اطلاعات، ارزیابی و به چالش کشیدن ایده‌ها و اعمال خود و دیگران

انتظارات عملکردی مشترک

·        بررسی پدیده‌ها و روابط بین آن‌ها

·        بررسی قوانین حاکم بر روابط بین پدیده‌ها

·        بروز عمل اخلاقی در مراودات روزانه خود

·        استخراج معنا و مفهوم از تجارب خود

·        به‌کارگیری مهارت‌های اجتماعی همدلی، مشارکت، توافق، مخالفت، مذاکره و گفت‌وگو

·        جانبداری از ارزش‏های دینی

مواد و وسایل آموزشی:کتاب درخت بخشنده، نوشته شل سیلور استاین، نقاش شل سیلور استاین، مترجم رضی هیرمندی، ‌تهران، نمایشگاه کتاب کودک.

فرایند اجرای فعالیت:

کتاب را برای ‏دانش‏آموزان بخوانید، از آن‌ها بخواهید راجع به سؤالات زیر فکر کرده و به آن‌ها در فرایند بحث پاسخ دهند.

-        آیا کار درخت از نظر عقلی درست بود ؟

-        آیا پسرک هم درخت را دوست داشت ؟ چرا؟

-    رفتار پسرک در بزرگسالی نشان دهنده ی چه چیزی بود؟ (تلاش کنید ‏دانش‏آموزان راجع به مفاهیمی مثل بی وفایی، خیانت، سوء استفاده یا. . . به دقت توضیح داده و نظر خود را تبیین کنند)

-        آیا پسرک کاری به جز آنچه انجام داد می توانست بکند؟ درخت چطور؟

-        این داستان شما را یاد چه چیزی می اندازد؟

-    آیا می توانیم جای درخت و پسر را در این داستان عوض کنیم و همین داستان را با این جابجایی بنویسیم؟ ( تلاش کنید ‏دانش‏آموزان راجع به ماهیت وجود انسان و ماهیت وجودی گیاه که زمینه را برای این تمثیل در کتاب آماده کرده فکر کنند و راجع به تفاوت‌ها و شباهتهای این دو ماهیت حرف بزنند)

توصیه‏های اجرایی:-------

فعالیت تکمیلی:---------

پیوست‏: داستان درخت بخشنده

درخت بخشنده/ نوشته شل سیلور استاین، نقاش شل سیلور استاین، مترجم رضی هیرمندی، ‌تهران، نمایشگاه کتاب کودک، 1363[48] ص، مصور (رنگی)

خلاصه‌ی داستان:‌

روزی روزگاری درختی بود. ‌و او پسرک کوچولوئی را دوست می داشت. ‌و پسرک هر روز می‌آمد. و برگهایش را جمع می کرد، و از آن‌ها‌ کلاه می ساخت. از تنه‌اش بالا می رفت، و سیب می‌خورد. ‌پسرک هر وقت خسته می‌شد زیر سایه‌اش می‌خوابید. او درخت را دوست می‌داشت. ‌و درخت خوشحال بود. ‌اما زمان می‌گذشت، و پسرک بزرگ می شد و درخت اغلب تنها بود.

یک روز پسرک نزد درخت آمد. ‌درخت گفت:‌ پسر از تنه‌ام بالا بیا، با شاخه‌‌ها‌یم تاب بخور، سیب بخور و در سایه‌ام بازی کن. ‌پسرک گفت:‌ من دیگر بزرگ شده‌ام، می خواهم چیزی بخرم و سرگرمی داشته باشم. من پولی ندارم. من تنها برگ و سیب دارم. سیب‌ها‌یم را به شهر ببر، بفروش آن وقت پول خواهی داشت.

پسرک از درخت بالا رفت، سیبهایش را چید و برداشت و رفت.

اما پسرک دیگر تا مدتها بازنگشت. ‌درخت غمگین بود. تا یک روز پسرک برگشت.

درخت از شادی تکان خورد و گفت از تنه‌ام بالا بیا. پسر گفت:‌ آنقدر گرفتارم که فرصت بالا رفتن از درخت را ندارم. ‌من خانه‌ای می خواهم که خودم را در آن گرم نگاه دارم، زن و بچه می خواهم. ‌می توانی به من خانه بدهی؟ درخت گفت:‌ من خانه‌ای ندارم، تو می توانی شاخه‌ها‌یم را ببری و برای خود خانه‌ای بسازی.

آنوقت پسرک شاخه‌ها‌یش را برید تا برای خود خانه‌ای بسازد.

اما پسرک تا مدتها بازنگشت. ‌وقتی برگشت، درخت به او گفت:‌ بیا، پسر، بیا و بازی کن. ‌پسرک گفت:‌ دیگر آنقدر پیر و افسرده شده‌ام که نمی توانم بازی کنم. ‌قایقی می خواهم که مرا از اینجا به جائی دور برد. ‌تو می توانی بمن قایقی بدهی؟

درخت گفت:‌ تنه‌ام را قطع کن و برای خود قایقی بساز. و پسر تنۀ درخت را قطع کرد، قایقی ساخت و سوار بر آن از آنجا دور شد.

پس از زمانی دراز پسرک بار دیگر برگشت. ‌درخت گفت:‌ متأسفم که چیزی ندارم تا بتو بدهم.

پسرک گفت:‌ من دیگر به چیزی احتیاج ندارم. ‌بسیار خسته‌ام. ‌فقط جائی برای نشستن و آسودن می خواهم.

درخت گفت:‌ بسیار خوب، تا جایی که می توانست خود را بالا کشید، و گفت:‌ بیا پسر، بیا بنشین و استراحت کن.

و پسرک خیال کرد، درخت خوشحال بود.