انشای خاطرات زیبای ماه رمضان بهترین انشا درباره ماه رمضان انشا کوتاه درباره ماه رمضان انشا کوتاه در مورد ماه رمضان انشا ادبی در مورد ماه رمضان انشا زیبا درباره ماه رمضان خاطره کودکانه ماه رمضان انشا توصیف ماه رمضان
انشا در ادامه

ماه رمضان امسال مانند ماه رمضان پارسال سفره افطار به ما خیلی خوش گذشت! زیرا همه خانواده دور هم و دور سفره آش و شعله زرد و حلوا و زولبیا و بامیه و تلویزیون ساعتها جمع بودیم.
این ماه به من کمک کرد که نماز مغرب را بلافاصله بعد از اذان و قبل از افطار بخوانم و بعد سر حوصله وبا خیال راحت پای سفره افطار در حالت نیم دراز تا آخر شب سریالهای بسیار آموزنده تلویزیون را ببینم.
و اما دراین ماه مبارک ما از سریالهای تلوزیونی خیلی چیزهای آموزنده و معنوی فهمیدیم. مثلا فهمیدیم که هنوزهم می توان امیدواربود یک شبه هم صاحب ثروت شد هم شوهر از نوع جنتلمن وعاشق و خوش تیپ و پولدارش پیدا کرد! مخصوصا خواهرمان که سی سال را رد کرده است و همیشه حسرت چنین بخت هایی را میکشد!
نکته آموزنده دیگر اینکه اگر پیرمردی را زیر درختی دیدیم که دارد گریه می کند بدانیم عاشق شده است وعشقش، ورژن جدید داستان شیخ صنعاست و ربطی به دوتا شدن شلوارش ندارد. و از آن هم حیاتی تر آنکه دیگر به هیچ بنی بشری حتی قوم و خویش و فک و فامیل خیلی اعتماد نکنیم مخصوصا آنهایی که ظاهر مومن و مذهبی دارند. مگر آنکه آزمایش ژنتیک از او بگیریم یا اگر نمی شود، کاری کنیم که بطور طبیعی فریاد بزند: آخ! در آن صورت معلوم می شود که خودش است یا شیطان در جلدش رفته است! 
زیرا انسان در حالت درد کشیدن نمی تواند خود واقعی اش را بروز ندهد! برای اینکه این کار طبیعی جلوه کند چند سوزن ته گرد داخل جایی که محل نشیمن فرد مشکوک است فرو می کنیم.
روش دیگر آنکه مرتبا برای تست ارزیابی اخلاقی به سراغ پدرمان برویم و از او بپرسیم: من پسر خوبی هستم؟!
خلاصه آنکه امسال هم بعد از افطار به ما خیلی خوش گذشت. فقط تنها موردی که وقت نشد به آن برسیم، سفارش معلم دینی مان بود یعنی وقت خلوت کردن با خدا و جبران غفلت های گذشته که ان شاءا… می ماند برای ماه رمضان سال بعد !