نگارش انشا با موضوع مختلف

۲۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

انشا عینی و ذهنی درباره کفش

موضوع انشا: کفش

(تلفیقی عینی و ذهنی)

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره ستاره در آسمان عینی و ذهنی

موضوع انشا: ستاره

(به شیوه پرسش و پاسخ در متن عینی و ذهنی)

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

موضوع انشا زندگی به شیوه پرسش و پاسخ در متن عینی و ذهنی

موضوع انشا: زندگی

(به شیوه پرسش و پاسخ در متن عینی و ذهنی)

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا به شیوه پرسش و پاسخ در متن عینی و ذهنی با موضوع خورشید

موضوع انشا: خورشید

(به شیوه پرسش و پاسخ در متن عینی و ذهنی)

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا جانشین سازی پایه دهم درباره کفش


دلم تنگ شده برای آن روزها،برای روز هایی که خوشبو و تروتازه وخاک نخورده بودم ،همه از دور باحسرت نگاهم می کردندتاآن روز که آمدی وبا آمدنت دنیا را برایم جهنم ساختی .چه جاهایی که با من نرفتی !چه رنج هایی که به من تحمیل نکردی! بعضی روز هادلم برای خودم می سوخت ازاین که بد بو وخاکی بودم.
یادت هست با من به گل بازی رفتی ؟یادت هست با من چه کردی؟آن روز نزدیک بود ازخفگی بمیرم. نمی دانم چه بدی در حق توکرده بودم که مرا این گونه آزارمی دادی . حالا که این طور است من هم برنامه ی جالبی برایت دارم . ببین چه بلاهایی می توانم سرت بیارم. چند تا سنگریزه در دلم جا می دهم تا با گیر کردن لای انگشتان پاهایت دمار از روزگارت دربیاورندوآن وقت شاید درک کنی که چه نمک هایی را روی زخم هایم می پاشیدی.برای فردایت هم آش خوشمزه ای پخته ام .وقتی به عروسی رفتی هرجا که قدم برداری لیز می خورم تاپخش زمین شوی! تو حتی فکرت هم به طرف من نخواهد رفت وزمین را مقصر خواهی دانست .من هم ازدور برایت خواهم خندید .حالا فهمیدی من چقدر می توانم سنگ دل باشم. قبل از این که آن بلاها را سرم بیاوری، دل نازک و نرم بودم و بازمین خوردنت ناراحت می شدم اما تو ازمن یک اسطوره ی بی رحمی ساختی!

۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا جانشین سازی پایه دهم با موضوع آدم برفی

نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی

ادامه مطلب...
۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

داستان ضرب المثل درخت هر چه بارش بیشتر میشود سرش فروتر می آید

در خانواده ای مرفه و غنی پسر جوان بی دست و پایی بود.پدر خانواده پس از سالها تلاش و پاکدلی توانسته بود زندگی خوبی برای خودش و خانواده اش فراهم کند.اما پسر خانواده از گل نازک تر نشنیده و در ناز و نعمت بزرگ شده بود.و وقتی به سن جوانی رسیده بود احساس بزرگ شدن می کرد و می طلبید که مستقل زندگی اش را ادامه دهد.ولی پدر و مادرش مخالف این امر بودند.بالاخره پس از چندی پافشاری های پسر نتیجه داد،پدرش مقداری پول به او داد و کاری برایش دست و پا کرد.پسر که در طول عمرش هیچ مسئولیت به گردن نداشته بود نمی دانست باید با این سرمایه چه کند.چند ماه گذشت و زمانی که به خودش آمد متوجه ورشکسته شدنش شد.او نمی دانست باید در این شرایط چه کند و تنها کاری که ازش بر می آمد گریه و ناله بود.در میان همان گریه و ناله اش یاد حرف های مادرش افتاد که به او می گفت:پسرم،طمع نکن.از قدیم گفته اند درخت هر چه بارش بیشتر می شود،سرش فروتر می آید.

۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا برخاستن از خواب در صبح شهر پایه ی هشتم

انشای پایه ی هشتم_صفحه/۷۳

برخاستن از خواب در صبح شهر

بازنویسی انشا برخاستن از خواب در صبح شهر

ادامه مطلب...
۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا نگارش هفتم در مورد خانه با روش طبقه بندی

پایه ی هفتم-درس سوم-صفحه ی ۴۲-موضوع:خانه

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

ادامه مطلب...
۲۶ بهمن ۹۷ ، ۲۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

انشا درباره صبح سرد و برفی زمستان صفحه 38 مهارت های نوشتاری دوازدهم

متن ادبی درباره صبح سرد و برفی زمستان صفحه 38 دوازدهم

انشا در مورد برف و زمستان

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

انشا ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستان

متن ادبی درباره صبح سرد و برفی زمستان

انشا کوتاه درباره برف

انشا در مورد برف با مقدمه

انشا درمورد زمستان پایه هفتم

انشا در مورد زمستان با مقدمه و نتیجه

ادامه مطلب...
۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین

به سايت خوش آمديد !


براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد