انشای آزاد ۲۲ بهمن
انشاء در مورد ۲۲ بهمن و دهه فجر
مقدمه: بعضی از وقایع هرگز تکرار نمی پذیرند، بلکه تبدیل می شوند به خاطره ایی که با هر بار رسیدن به آن تاریخ قلب ها درست مثل همان روز تندتر اما امیدوارتر می تپد.
تنه انشاء: مهتاب در فراز آسمان نورش چند برابر شده بود در آسمان زمستانی آن روز ابرها همه کنار رفته بودند تا راه را برای دیدن ستارگان باز کنند. آن شب برخلاف دمای هوا همه از فرط گرما عرق بر روی پیشانی اشان نشسته بود. کسی آن شب در میان بانگ الله اکبر خواب را مهمان چشمانش ندید.
طلوع خورشید آن روز، حال و هوای دیگری داشت. قلب ها تندتر اما امیدوارتر می تپید، جدال میان ترس و شوق در صورتک همه ی آدمیان دیده می شد. آن روز خورشید با افتخار سر به اوج آسمان برد. در وجود همگی افراد حاضر از کوچک تا بزرگ نیروی بی مانند سرتاسر وجودشان را در بر گرفته بود. آن روز۲۲بهمن بود. امام ده روزی می شد که آمده است. او مردی بود که سر حرف هایش ماند. آنقدر با صلابت و با اقتدار بود که نگذاشت حتی عرق روی پیشانی اش و خستگی سفر از جانش برود. او مرد بزرگی بود که درست در دهمین روز رسیدنش به کشور عزیزش ایران مجسمه ی بت و کفرپرستی را به زمین انداخت و با کمک لشکر بسیجی اش بختیار را که نوکر بی اختیار بود از صفحه ی روزگار حذف کرد. در آن شطرنج روزگار نه شاهی ماند و نه ملکه ایی! درست در همان روز در۲۲ بهمن بازی کیش و مات شد و ورق برگشت. در حالی که از هر گوشه ی شهر شعار«۲۲بهمن روز آزادی ما» به گوش می رسید.
نتیجه گیری: بیش از ۴۰سال از آن روز می گذرد و به وعده ی همان روز و بزرگداشت آن روز باز به خیابان می روند و شعار می دهند و با افتخار می گویند۲۲بهمن یوم الله است، یوم الله است.