مثل نویسی صفحه 27 دوازدهم به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
گسترش مثل به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
مثل نویسی صفحه 27 دوازدهم به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
مقدمه : این مثل یا حکایت از سعدی شیرازی از شعرای بزرگ ایران زمین است.
اوازه ی سعدی بیشتر به خاطر نظم و نثر آهنگین او است.
معنا و مفهوم این مثل بدین معناست که سخنان و حکایات ما بیش از یک کتاب یا دفتر است که بخواهیم آن ها را بنویسیم.
حرف های بسیار است و گفته ها فراوان. اما این زمان است که فرصت نوشتن را از ما میگرید و زما به پایان میرسد.
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی ………… به صد نفر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
تنه : یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود.
در زمان های دور در روستایی کوچک پیرمردی زندگی میکرد.
او بسیار دست خیر داشت و به همه ی روستا چه از لحاظ مادی چه معنوی کمک میکرد.
دست جوانان را میگرفت و نصیحت میکرد ، پسر و دختران دم بخت را ازدواج میداد و همه را به احترام به پدر و مادر نصیحت میکرد.
کودکان را به بازی کردن تشویق میکرد.
مردم از گفته های پیرمرد بسیار سود میبردند و حرف هایش را در زندگی خود به کار می بردند.
در مشکلات از او کمک می خواستند و گره از کار آنها باز میکرد.
یک روز صبح که پیرمرد از خواب بیدار شد متوجه شد که نه میتواند از جایش بلند شود و نه میتواند حرف بزند.
مردم گرد او جمع شدند و برایش دعا و قران میخواندند بلکه شفا پیدا کند. اما سرنوشت چیز دیگری میخواست.
پس از گذشت چند روز پیرمرد از دنیا رفت و او ماند و آن همه حرف ناگفته که باید برای مردم میگفت تا آنها را پند دهد.
یاد مثل به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی افتادم…
نتیجه : حرف ها و گفته ها همیشه هست که در یک کتاب یا طومار جای نمیگیرند. همیشه حرف برای گفتن هست اما زمان اجازه نمیدهد.
حرف های زیادی داریم اما این وقت هست که نمیگذارد.