زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
تو همان قند عسل شیرینی
هر سخن مثل غزل هر کلمه مثل سراب
دل به تو می بازم اما باز
باز هم میآید
آن شبی که میزنی خنجری در قلبم
با زبان سرخت
خون را جاری کن در اقیانوست
تو همچون انعکاس قمری
گاهی سرخ گاه بی گاهی تلخ
مثل گندم تلخی تلخ نشو جان دلم
میدانی که دلم در زمانی که دلت تلخند میگوید
میگسلد جان مرا...
با زبان سرخت شیرین باش مثل انار
سخنانی همچون درد بی درمانی
راست میگفت همان پیر عجم
((زبان سرخ سر سبزت دهد بر باد))